صفحه اصلی / یازدهم انسانی / ترجمه / ترجمه درس شش – یازدهم انسانی

ترجمه درس شش – یازدهم انسانی

ارحموا ثلاثه بر سه دسته دلسوزی کنید

 

أَسر الْمُسْلِمونَ فی غَزوَهِ طَیِّءَ «سَفّانَهَ» ابْنَهَ «حاتِمٍ الطّائیِّ» الَّذی یُضْربُ بِهِ الْمَثَلُ فِی الْکَرَمِ،

مسلمانان در جنگ طی سفانه دختر حاتم طایی را که در جوانمردی به او مثل زده می شد اسیر کردند.

 

وَ لمَّا ذَهَبَتْ مَعَ الْأسْرَی إلَی رَسولِ اللّهِ، قالَتْ لَهُ: إنَّ أَبی کانَ سَیِّدَ قَومِهِ،

هنگامی که با اسیران به سوی فرستاده خدا (ص) رفت، به پیامبر گفت: پدرم سرور قومش بود.

 

یفکُّ الْأسیرَ وَ یَحْفَظُ الْجارَ وَ یَحْمِی الْأهلَ وَ الْعِرْضَ وَ یُفَرِّجُ عَنِ الْمَکْروبِ،

اسیر را آزاد می کرد، همسایه را نگاهبانی می کرد، از خانواده و آبرو پشتیبانی می کرد،  اندوه غمگین را برطرف می کرد.

 

وَ یُطْعِمُ الْمِسکینَ، وَ یَنْشُر السَّلامَ، وَ یُعینُ الضَّعیفَ عَلَی شَدائِدِ الدَّهرِ،

تنگدست را غذا می داد، آشتی را می پراکند، ناتوان را بر سختی های روزگار کمک می کرد.

 

وَ ما أَتاهُ أَحَدٌ فی حاجَهٍ فَرَدَّهُ خائِباً، أَنا ابْنَهُ حاتِمٍ الطّائیِّ.

و کسی نزد او برای نیازی نمی آمد و او را ناامید برگرداند. من دختر حاتم طایی هستم

 

فَقالَ النَّبیُّ : «هٰذِهِ صِفاتُ الْمُؤمِنینَ حَقّاً؛ اُتْرُکوها فَإنَّ أَباها کانَ یُحِبُّ مَکارِمَ الْأخلاقِ؛ وَ اللّهُ یُحِبُّ مَکارِمَ الْأخلاقِ ».

پیامبر فرمود: این به راستی صفت های مؤمنان است. او را رها کنید؛ زیرا پدرش بزرگواریهای اخلاقی را دوست می داشت. خدا نیز بزرگواری اخلاق را دوست دارد.

 

ثُمَّ قالَ: اِرْحَموا عَزیزاً ذَلَّ، وَ غَنیّاً افتْقَرَ، وَ عالِماً ضاعَ بَینَ جُهّالٍ.

سپس فرمود: رحم کنید به انسان ارجمندی که خوار شد و ثروتمندی که فقیر شد و انسان دانایی که میان نادان ها تباه شد

 

فَلمَّا أَطْلَقَهَا النَّبیُّ رَجَعَتْ إلَی أَخیها «عَدیّ» وَ هوَ رَئیسُ قَومِهِ بَعْدَ وَفاهِ أَبیهِ،

پس وقتی که پیامبر او را آزاد کرد، نزد برادرش عدی بازگشت. او پس از درگذشت پدرش رئیس قومش شده بود.

 

فَقالَتْ لَهُ: یا أَخی، إنّی رَأَیْتُ خِصالاً مِنْ هٰذَا الرَّجُلِ تُعْجِبُنی،

به او گفت: برادر، من ویژگی هایی در این مرد دیدم که از آن خوشم آمد.

 

رَأَیْتُهُ یُحِبُّ الْفَقیرَ، وَ یَفُکُّ الْأسَیرَ، وَ یَرْحَمُ الصَّغیرَ، وَ یَعْرِفُ قَدْرَ الْکَبیرِ،

دیدمش که مستمند را دوست می داشت، اسیر را آزاد می کرد، به خردسال مهر می ورزید، قدر بزرگسال را می دانست

 

وَ ما رَأَیْتُ أَجْوَدَ وَ لا أَکْرَمَ مِنْهُ، فَإذا یَکونُ نَبیّاً فَلِلسّابِقِ فَضْلُهُ،

بخشنده تر و بزرگوارتر از او ندیدم. اگر پیامبر باشد پس فضیلتش بیشتر از قبل است

 

وَ إذا یَکونُ مَلِکاً فَلا تَزالُ فی عِزِّ مُلْکِهِ. فَجاءَ عَدیٌّ إلَی رَسولِ اللّهِ فَأَسْلَمَ وَ أَسْلَمَتْ سَفّانَهُ.

و اگر پادشاه باشد که پیوسته در عزت پادشاهیش هستی پس عدی نزد فرستاده خدا آمد و مسلمان شد و سفانه نیز ( مسلمان شد)

 

وَ أَسلَمَتْ قَبیلَهُ طَیِّءَ کُلُّها بَعدَما أَمَرَ النَّبیُّ بِإطلاقِ أَسراهُم.

و قبیله طی همگی پس از این که پیامبر فرمان به آزادی اسیرانشان داد مسلمان شدند

 

اَلدَّفتَرُ الْخامِسُ مِنْ الْمَثنَویِّ الْمَعنَویِّ لِـ «مَولانا جَلالِ الدّینِ الرّومیّ »

دفتر پنجم از مثنوی معنوی از آن مولانا:

 

گفت پیغمبر که رحم آرید بر        جان مَنْ کانَ غَنیّاً فَافْتَقَر

هر کس توانگر بوده، سپس تهیدست شده است.

 

وَ الَّذی کانَ عَزیزاً فَاحْتُقِر     أوَ صَفیّاً عالِماً بَیْن الْمُضَر

کسی که گرامی بوده، سپس خوار شده است یا برگزیده دانشمندی که میان نادان هاست

 

گفت پیغمبر که با این سه گروه    رحمْ آرید ار ز سنگید و زِ کوه

آنکه او بعد از رئیسی خوار شد    وان توانگر هم که بی دینار شد

وان سوم آن عالِمی کَاندر جهان     مبتلا گردد میان ابلهان

 

 

 

 

 

 

error: Content is protected !!