صفحه اصلی / یازدهم انسانی / ترجمه / ترجمه درس پنج – یازدهم انسانی

ترجمه درس پنج – یازدهم انسانی

الصدق  راستی

یحُکْی أَنَّ رَجُلاً کانَ کَثیرَ الْمَعاصی وَ الْعُیوبِ، فَنَدِمَ عَلَی أَعمالِهِ السَّیِّئَهِ؛

آورده اند که مردی پر از گناهان و عیب ها بود، پس [روزی] از کردار بدش پشیمان شد.

وَ حاوَلَ أن یصُلحِهَا، فَمَا اسْتَطاعَ، فَذَهَبَ إلَی رَجُلٍ فاضِلٍ صالِحٍ،

و کوشید که آن ها را اصلاح کند، ولی نتوانست، پس نزد مرد دانشمند و نیکوکاری رفت،

وَ طَلَبَ مِنهُ مَوعِظَهً تَمْنَعُهُ عَنِ ارْتِکابِ الْمَعاصی،

و از او پندی خواست تا او را از انجام گناهان باز بدارد

فَنَصَحَهُ بِالْتِزامِ الصِّدْقِ، وَ أخَذَ مِنهُ عَهدا عَلَی ذٰلکِ،

وی مرد را پند داد که به راستگویی پایبند باشد، و در این باره از او قول گرفت

فکَلَّما أَرادَ الرَّجُلُ أَن یَرْتَکِبَ ذَنْباً، امْتَنَعَ عَنْهُ لِوَفائِهِ بِالْعَهدِ، حَتَّی لا یَکْذِبَ عَلَی الرَّجُلِ الْفاضِلِ

هر گاه که مرد می خواست گناهی انجام دهد، به خاطر پایبندیش به پیمان، از آن [گناه] خود داری می کرد تا به مرد دانشمند دروغ نگوید

وَ بِمُرورِ الْأیّامِ تَخَلَّصَ مِن شَّر ذُنوبِهِ وَ عُیوبِهِ لِإلْتِزامِهِ بِالصِّدْقِ.

مرد به خاطر پایبندیش به راستگویی با گذر زمان از شر گناهانش و عیب هایش رهایی یافت.

وَ یُحْکَی أَنَّ شابّاً کانَ کَذّاباً، وَ فی أَحَدِ الْأیّامِ کانَ یَسبَحُ فی البْحَرِ؛

 آورده اند که جوانی دروغگو بود. در یکی از روزها در دریا شنا می کرد؛

وَ تَظاهَرَ بِالْغَرَقِ وَ نادَی أَصحابَهُ: الَنجَّدَهَ، اَلنَّجدَهَ …

وانمود کرد که دارد غرق می شود و دوستانش را صدا زد: کمک، کمک …

فَأَسْرعَ أَصحابُهُ إلَیهِ لِیُنقِذوهُ، وَ عِندَما وَصَلوا إلَیهِ ضَحِکَ عَلَیهِم؛

دوستانش به طرفش شتافتند تا او را نجات دهند، هنگامی که به او رسیدند، به آنها خندید؛

کَرَّرَ هٰذَا الْعَمَلَ ثَلاثَ مَرّاتٍ، وَ فی الْمَرَّهِ الرّابِعَهِ ارْتَفَعَ الْمَوجُ وَ کادَ الشّابُّ یَغْرَقُ،

این کار را سه بار تکرار کرد. بار چهارم موج بالا آمد و نزدیک بود جوان غرق شود،

فَأَخَذَ یُنادی أَصحابَهُ، وَلٰکِنَّهُم ظَنّوا أَنَّهُ یَکْذِبُ مِن جَدیدٍ. فَلمَ یلَتْفتوا إلَیهِ

او شروع کرد به صدا زدن دوستانش؛ اما ایشان گمان کردند که وی دوباره دروغ می گوید. ازین رو به او توجهی نکردند؛

حَتَّی أَسْرعَ إلَیهِ أَحَدُ النّاسِ وَ أَنقَذَهُ،

تا اینکه یکی از مردم به سویش شتافت و او را رهاند.

فَقالَ الشّابُّ لِأصدِقائِهِ: «شاهَدْتُ نَتیجَهَ عَمَلی، فَکِذْبی کادَ یَقتُلُنی، فَلَنْ أَکْذِبَ بَعدَ الْیَومِ أَبَداً،

جوان به دوستانش گفت:«نتیجه کارم را دیدم. دروغم نزدیک بود مرا به کشتن دهد. از امروز به بعد هرگز دروغ نخواهم گفت.

وَ ما عادَ هٰذَا الشّابُّ إلَی الْکِذْبِ مَرَّهً أُخرَی.

این جوان دیگر به دروغ گفتن بازنگشت.

قالَ اللّهُ تَعالَی: یا أیّها الذین آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کونوا مَعَ الصّادِقینَ

خداوند فرموده است: ای کسانی که گرویده اید از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید.

اَلصِّدقُ مَعَ اللّهِ یَتَجَلَّی بِإخلاصِ الْأعمالِ لَهُ؛ وَ الصِّدقُ مَعَ النّاسِ هوَ أَن لا نَکْذِبَ عَلَی الْآخَرینَ،

با خداوند راست بودن برای انسان با اخلاص در کارها جلوه گر می شود؛ و با مردم راست بودن، آن است که به دیگران دروغ نگوییم.

وَ قالَ النَّبیُّ: کبُرت خیانه أن تحدث أخاک حدیثًا هُو لک به مُصدّق و أنت له به کاذب.

پیامبر فرموده است: «خیانت بزرگی است که به برادرت که راستگویت می پندارد سخنی بگویی در حالى که دروغ است!».

وَ قالَ الْإمامُ عَلیٌّ: مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ.

و امام علی فرموده است: « هیچ کس چیزى را در دل پنهان نمى کند، مگر این که در لغزشهای زبانش و در همه جای چهره اش آشکار مى گردد».

إذَنْ لا یَسْتَطیعُ الْکَذّابُ أَنْ یُخفیَ کِذْبَهُ أَوْ یُنکِرَهُ.

بنابراین دروغگو نمی تواند دروغش را پنهان یا انکار کند.

ما أَجْمَلَ کَلامَ النَّبیِّ!: «لا تَنظُروا إلَی کَثرَهِ صَلاتِهِم وَ صَومِهِم وَ کَثرَهِ الْحَجِّ وَ الْمَعْروفِ وَ طنطْنَتِهِم بِاللَّیلِ؛

چه سخن پیامبر زیباست: به بسیاری نمازهایشان، روزه هایشان، حج شان، کارهای نیکشان و بانگ آرام نیایش شبانگاهشان نگاه نکنید؛

وَلٰکِنِ انْظُروا إلَصِدْقِ الَأحادیثِ و أداء الأمانه.»

اما به راستگویی و امانت داریشان نگاه کنید.

error: Content is protected !!